زینبزینب، تا این لحظه: 11 سال و 1 ماه و 15 روز سن داره

زینب بانو

رویای کودکانه

پنج شنبه 27 فروردین 1394 26 جمادی الثانی تصمیم داشتم اول یک دیدار کوتاه با خاله مهدیه داشته باشیم بعد بریم مسجد برای نماز و دعای کمیل.  من و شما دختر نازنینم یک ساعت قبل از اذان راه افتادیم. با خاله مهدیه جون در پارک نزدیک خونه اونها قرار داشتیم. کمی دیر آمد اما وسایل پیک نیک با خودش آورده بود. شما وقتی داداش حسین رو دیدی به شدت خوشحال و هیجان زده شدی. تا رسیدن به قسمت اسباب بازی ها شادمانه دستشو گرفتی بودی و تند راه میرفتی. سرسره انتخاب اول شما و داداش بود. همزمان مامان خاله مهدیه برامون چای ریخت که سرد بشه. شما و داداش با شوق فراوان بازی میکردین و من از برنامه دعای کمیل اون شب منصرف شدم. نزدیک اذان به مسجدی که ...
30 فروردين 1394

جشن

دوشنبه 24 فروردین 1394 23 جمادی الثانی از ظهر در تکاپو هستم. امشب در منزل مامان جشن روز مادر با چند روز تاخیر و جشن تولد شما دختر نازم و آبجی حنانه با حدود یک ماه تاخیر همزمان برقراره. دیروز برای تبریک روز مادر رفتیم تهران پیش مادر علی آقا و نتونستم جلوتر تدارک امروز رو ببینم. هرچند جشن خیلی ساده ایه ولی نمیخواستم مامان به تنهایی همه مسئولیت جشن رو به عهده بگیره. در ناهماهنگی که پیش اومد بچه ها یه مقدار دیرتر از زمان قرارمون اومدن. ولی بالاخره جشنمون شروع شد و تا 12 شب طول کشید. همه چیز خوب و خوش گذشت. امیدوارم هر سه شما عمر طولانی و با عزت و با عاقبت به خیری داشته باشید عزیزان من. ...
30 فروردين 1394

سفر کوتاه

چقدر حال و هوای این خونه دوست داشتنیه. حیاط بزرگ و باغچه قدیمی با درخت و گل هایی که مادر جون به اون ها رسیدگی میکنه واقعا باصفاست. محیط امنی که میشه با خیال راحت با گیسوان پریشان زیر درخت خرمالو و کنار بوته گل رز بنشینی و آسمان صاف آبی رو تماشا کنی. یا کنار درختچه انجیر نزدیک دیوار صندلی بگذاری و راحت تکیه بدی و اجازه بدی نم نم ملایم بارون صورتت رو لمس کنه. وقتی توی این حیاط قدم میزنم حس میکنم مدتهای طولانی اینجا زندگی کردم و با این لحظه ها مأنوسم. و این خانه و صدای سحرگاهی که در اون میپیچه من رو به خودش جذب میکنه. آقاجون و مادرجون یک ساعت قبل از اذان صبج بیدار هستند. باید گوشهای تیزی داشته باشی تا صدای زمزمه مادر رو بشنوی اما صدای...
22 فروردين 1394

عید امسال

5 فروردین 1394   عید امسال پر از بوی گل یاس شده است و پر از خاطره ی گندم و دستاس شده است   همه ی دشت گواهند که با بوی بهار عطر یک خانه ی آتش زده احساس شده است   چینش سفره امسال تفاوت دارد سین هر سفره، سلامی است که بر یاس شده است   روضه ی چادر خاکی همه جا پیچیده سیب ها عطر خوش کوثر و اخلاص شده است   ...
4 فروردين 1394
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به زینب بانو می باشد